توصیف روستای سرپوشیده...

خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می زدمشب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد.از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟» پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!» مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید:«چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟»چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛ خودم نماز آنها را می خوانم»مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای زمزمه کرد و گفت : «نمازش تمام شد!»مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟چوپان گفت: بهتر از این بلد نبودممرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد.از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟»پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!»مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواستتا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد،با خدا گفتم : « خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایشزمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتا توصیف روستای سرپوشیده......ادامه مطلب

: «ما در روایاتمان مواردی را داریم که ائمه علیهم‌السلام به عده‌ای از شهدا اشاره کردند و گفتند که اینها اجر دو شهید را دارند. در مورد یک گروهی از مجاهدان زمانِ ائمه علیهم‌السلام روایت است که اینها در روز قیامت از روی شانه‌های بقیه‌ی مردم عبور کرده و به بهشت می‌روند؛ خدا اینها را پرواز می‌دهد. من در مورد شهدای شما یک چنین تصوری دارم؛ من خیال می‌کنم اینها همان‌هایی هستند که هر یک شهیدشان، اجر دو شهید دارد؛ گمان می‌کنم اینها از جمله کسانی هستند در روز قیامت -که همه‌ی ما گرفتاریم، همه‌ی ما مبتلا هستیم؛ در روز قیامت اولیاء هم مبتلا هستند؛ در آن روز- این جوانان، فرزندان، همسران و پدران ما به لطف الهی به سمت بهشت پرواز می‌کنند، و دیگران به حال اینها غبطه می‌خورند، اینها از این قبیل‌اند.» توصیف روستای سرپوشیده......ادامه مطلب

خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می زدم شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد.از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟» پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!» مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟ مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟» چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛ خودم نماز آنها را می خوانم» مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!» چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای زمزمه کرد و گفت : «نمازش تمام شد!» مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟ چوپان گفت: بهتر از این بلد نبودم مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت. شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد. از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟» پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!» مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟ چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، با خدا گفتم : « خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم توصیف روستای سرپوشیده......ادامه مطلب

: «ما در روایاتمان مواردی را داریم که ائمه علیهم‌السلام به عده‌ای از شهدا اشاره کردند و گفتند که اینها اجر دو شهید را دارند. در مورد یک گروهی از مجاهدان زمانِ ائمه علیهم‌السلام روایت است که اینها در روز قیامت از روی شانه‌های بقیه‌ی مردم عبور کرده و به بهشت می‌روند؛ خدا اینها را پرواز می‌دهد. من در مورد شهدای شما یک چنین تصوری دارم؛ من خیال می‌کنم اینها همان‌هایی هستند که هر یک شهیدشان، اجر دو شهید دارد؛ گمان می‌کنم اینها از جمله کسانی هستند در روز قیامت -که همه‌ی ما گرفتاریم، همه‌ی ما مبتلا هستیم؛ در روز قیامت اولیاء هم مبتلا هستند؛ در آن روز- این جوانان، فرزندان، همسران و پدران ما به لطف الهی توصیف روستای سرپوشیده......ادامه مطلب

همانطور که در صفحات گذشته گفتیم با اولین ریزش نعمت الهی خرید عقرب توسط صیادان شروع شد.تا سال 1391 تنها روستایی که بیشتر به گرفتن عقرب مشغول بودنداهالی  روستای سرپوشیده بودند، اما در حال حاضر روستاهای همجوار همچون، برافتاب، دم افتاب ، آبگندو، کربلا قاسمعلی ،پیرموسی، آسماری و تعدادی از جوانان روستای بکونی نیز جهت خرید و فروش عقرب مشغول به کار می باشند.

تمامی این عقرب ها به بیمارستان رازی جهت گرفتن پادزهر انتقال داده می شوند.

توصیف روستای سرپوشیده......

گریه کردم وزمین واشدوخندیدبه من

آسمان تابه کمرتاشدوخندیدبه من

شکوه کردم به دل کوه وفریادزدم

کوه باآن عظمت پاشدوخندیدبه من

باچشم ترم منتظریارنشستم عمری

یارگمگشته پیداشدوخندیدبه من

گفتم زغم امشب بخدا می میرم

شب غم راهی فرداشدوخندیدبه من

دل ماتم زده ام مونس من بود ولی

بی وفالحظه ای تنهاشدوخندیدبه من

رفتم ازشرم به آینه،به خودشکوه کنم

آینه غرق تماشاشدوخندیدبه من

محمد صحنعلی زاده .(شکیبا )

توصیف روستای سرپوشیده......

توصیف روستای سرپوشیده......

تصاویر زیبا و قشنگ

تصاویر زیبا و قشنگ

تصاویر زیبا و قشنگ

تصاویر زیبا و قشنگ

سلام بر تمامی دوستان. 

جهت تهیه و تنظیم بهترین تصاویر می توانید از طریق همین وبلاگ با ما در جریان باشید.

لطفا بعد از بازدید نظرات را جهت کیفت بخشیدن به وبلاگ بگذارید.

توصیف روستای سرپوشیده......

سلامی گرم خدمت تمامی دوستان و عزیزانی که به وبلاگ خودشون سر می زنند و انتقاد ونظرات خود را برای ما ارسال می کنند.

متاسفانه چند روزی است که در روستا ایام خود را سپری میکنم به علت عدم دسترسی به اینترنت کافی قادر به بروز رسانی وبلاگ نخواهم بود انشاءالله در روزهای آتی بتوانم مطالب جدید و مفیدی را به این وبلاگ اضافه کنم. 

سپاس از تمامی عزیزانی که با بازدید و درج نظرات خود به ما انگیزه ی بیشتری جهت ادامه این وبلاگ خواهند داد.

توصیف روستای سرپوشیده......

هیچی زیباتر از این نیستـــــ

 

که روزت رو با صلوات بر محمد و آل محمد آغــاز کنی .. 

توصیف روستای سرپوشیده......